دردمشترک، دردغیرمشترک
سردرد در خانواده ما موروثی است. دورترین خاطرهام از بچگی مربوط است به همان شبهای مملو از درد که با مسکن هم آرام نمیشد. اما تحمل همین دردها باعث میشد که درد بقیه را هم درک کنم. مثلا وقتی مادرم سردرد داشت او را میفهمیدم. تلاش میکردم که در برخی کارها کمکش کنم و بهترین کمک آن بود که در خانه فوتبال بازی نکنم تا بتواند خوب استراحت کند. چون فهمیدهبودم که صدای برخورد توپ با دیوار موجب تشدید درد میشود.
در کنار این درد مشترک، دردهای غیرمشترک هم بود. مثلا مادرم آرتروز داشت و من تلفظش هم نمیتوانستم بکنم چه برسد به درک کردن! برای همین بود که وقتی درد گردن مادرم شروع میشد از او میخواستم که پابهپای من بدود و مرا سرگرم کند. من درک نمیکردم که زخم معده یعنی چه؟ دردمفاصل نداشتم تا بفهمم. پیش خودم میگفتم مگر روماتیسم هم درد دارد؟
حکایت امروز ایران ما نیز چنین است. همه ما بهعنوان یک ایرانی درد مشترک-که دردهای مشترک-داریم. از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق این میهن پهناور را که ببینی همه از مشکلات مینالند. مشکل تورم، فقر، مسکن، ازدواج و اشتغال. این دردها را قرار دهید در کنار مسائلی چون فقدان آزادی و سانسور وحشتناک. همه ما- به استثنای عده ای قلیل که دستشان به دهانشان میرسد- درد کشیدهایم. زن و مرد، شیعه و سنی و فارس و ترک همه این دردها را میشناسیم. اما...
به موازات این مشکلات، دردهای غیرمشترک در میان ایرانیان وجود دارد. و این دردها را باید با درایت و تیزهوشی مداوا کنیم. دوای این دردها اتحاد و همدلی است.
درد مشترک زنان قوانین تبعیض آمیز است. قانون دیه، قوانین مربوط به طلاق و حضانت فرزندان، حجاب اجباری، تعدد زوجه، قانون ارث و قوانینی از این دست، درد مشترک زنان است. شاید این درد مشترک برای مردان ملموس نباشد. یک مرد در گرمای چهل درجه تابستان چادر و مانتو و مقنعه سر نکرده تا بفهمد زنان چرا اعتراض میکنند. شهادت مرد در دادگاه نصفه محسوب نشده. دیه مرد نصف بقیه نیست و همین دلایل کافی است که حرکت زنان برای بیشتر مردان زیادهخواهی تلقی شود.
هیچ دقت کردهایم که مردها در گفتارشان چقدر به زنان توهین میکنند؟ بعضی کلمات توهینآمیز بیسروصدا وارد فرهنگ مردم ما شدهاست. طوریکه زنان نیز برای تحقیر هم از آن استفاده میکنند. ادبیات گفتاری ما نیاز به پالایش گستردهای دارد. وقتی از دوستی شاکی میشویم او را نامرد می خوانیم یا میگوییم فلانی از زن هم کمتر است! و این یعنی درد غیرمشترک.
اسلام دین رسمی کشور ماست. شیعه و سنی در کنار هم زندگی میکنند. درد غیرمشترک را اهل سنت خوب درک میکنند. وقتی تیم ملی به جامجهانی صعود میکند رئیس فدراسیون ما این موفقیت را به تمام شیعیان کشورمان تبریک میگوید. هیچ فکر کردهایم که وقتی به راحتی ضربالمثل پیراهن عثمان را بهکار میبریم دل چند میلیون سنی ایرانزمین را میشکنیم؟ توهین به ابوموسیاشعری شاید برای من و میلیونها شیعه مهم نباشد اما برای اهل تسنن دردآور است. مگر مملکت ما فقط برای اهل تشیع است؟ چرا عادت کردهایم همه جشنها و شادیها را به شیعیان جهان تبریک بگوییم؟ البته درد فقط درد شیعه و سنی نیست. درد زرتشتی و یهودی و ارمنی هم هست. آنها هم درد دارند ولی ما شاید نتونیم درکشان کنیم.
نوروز عید باستانی ایرانیان است و مردم ایران زمین یعنی فارس، کرد، ترک، لر، بلوچ، عرب و... اما عید که میشود مقامات کشوری آن را به فارسیزبانان دنیا تبریک میگویند. باز هم یک درد غیر مشترک. اگر عرب در خوزستان، ترکمن در ترکمنصحرا، بلوچ در بلوچستان، کرد در کردستان و ترک در آذربایجان اعتراض میکند به خاطر همان درد غیر مشترک است. باید در ادبیات گفتاری تجدید نظر کنیم. زنندهترین شوخیها را شوخیشهرستانی میخوانیم درحالیکه بیآلایشترین روابط بر جوامع شهرستانی حاکم است.
*****
زن اگر به پامیخیزد به خاطر برتریجویی نیست او به تساوی حقوق میاندیشد. سنی اگر ناراحت است احترام میخواهد و ترک اگر بهپا میخیزد به خاطر اصول معطلمانده قانوناساسی است. امروز مرد وظیفه دارد به دفاع از حقوق زن برخیزد. شیعه برای پرهیز از تفرقه دست اهل تسنن را بگیرد و فارس باید به حمایت از قومیتها بپردازد. کاش دردهای غیرمشترک را بفهمیم.
*****
دوست دارم مبحث مربوط به قومیتها در همینجا خاتمه یافته قلمداد شود. باز هم میگویم قصد من توهین به هیچکس نبود. با اینحال از تمام دوستان عزیز ( باران، الهام، امیرحسین و علیالخصوص پیام) که ناخواسته باعث ناراحتیشان شدم صمیمانه عذرخواهی میکنم. امیدوارم همه کدورتها و ناراحتیها به زودی حل شود. مشکل من شاید این بود که خواستم درد غیرمشترک را با زبان مشترک فریاد بزنم. ایران امروز ما بیشتر از همیشه نیاز به همدلی و همفکری دارد.
به امید داشتن ایرانی آباد و آزاد برای همه ایرانیان
*****
این امید گله به خدا! خیلی خوبه! اگه هزار تا هم بیزی باشه من دوست دارم این پسر رو. یک حس خوبی همین چند لحظه پیش بهم دست داد و باعث شد که من اینقدر از این پسر خوشم بیاد.
مطالب جالبی بود اما از اون قسمتی که در مورد زنا بود اصلا "موافق نیستم من میگم که گرمای ۴۰ درجه تابستون هوای خنک جهنمه اگه درک کنیم
گوته بخور[قهقهه]
دمت قیژ
شعری از استاد شهریار الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی چه محنت ها کشید از دست این تهران و تهرانی! چه طَرفی بست از این جمعیت، ایران جز پریشانی؟ چه داند رهبری، سرگشتۀ صحرای نادانی؟! چرا مردی کند دعوی، کسی کاو کمترست از زن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی به رشتی کلّه ماهی خور، به طوسی کلّه خر گفتی قمی را بد شمردی، اصفهانی را بَتَر گفتی جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم عدو را تا که ننشاندم بجای، از پای ننشستم به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم کنون تنها علی مانده ست و حوضش، چشم ما روشن! الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• چو استادِ دغل سنگ محک بر سکّۀ ما زد ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد چو تهران نیز تنها دید، با جمعی به تنها زد تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟! ••• چو خواهد
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد چو تنها کرد هریک را، به تنهایی بدو تازد چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیفرازد تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• چرا با دوست دارانت عناد و کین و لج باشد؟ چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد؟* مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد؟! هنوز از ماست ایران را، اگر روزی فرج باشد… تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• تو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود کجا بارت بدین سنگینی و کارَت بدینسان بود چه شد کرد و لر یاغی کزو هر مشکل آسان بود کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود کنون ای پهلوان چونی؟! نه تیری ماند و نی جوشن! الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان از این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جان مگر در قصّه ها خوانی حدیث زیره و کرمان دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بُنشَن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! * اشاره به یاوه گویی
* اشاره به یاوه گویی و هرزه درایی نخست وزیر وثوق الدوله که آذربایجان را “عضو فلج ایران” خوانده بود. عارف قزوینی شاعر ارجمند ملّی و رادمردِ پرافتخار ایران زمین تصنیف کوبندۀ “جان برخی آذربایجان باد” را در پاسخ به اراجیف او سرود: جان برخی آذربایجان باد/این مهدِ زردشت، مهدِ امان باد/هر ناکسَت کاو، عضو فلج گفت/عضوش فلج گو، لالش زبان با
اقای نادر جدیدی اولا شیعه مظلومترین مذهبیه که در جهان است چرا شما در این مورد خوب تحقیق نمیکنید اسلا شما به صحبت های امیرالمونین علی بن ابیطالب در نهح البلاغه نگاه کن یکی از محکم ترین دلایل حقانیت شیعه است ولی نگاه کن به پیشوایان دیگر مذاهب ببین اسلا حرفی برای گفتن دارند اگه دارن بیشتریش از ابو حنیفه است که بیشتریاش به درد نمی خوره اینجوری انقدر در مورد مذاهب ناحق تبلیغ کنیا بدون خداوند با عدالت مواظب باش چوبشو نخوری
سلام عالی مینویسی واسه خودم متاسفم که دیر خوندم مطالبتو به وبلاگ من هم سر بزن و نظر بده
زنده باد ایران و ایرانی ترک و کرد و فارس و لر و بلوچ و ترکمن و عرب خوزستان و ارمنی و خراسانی و شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و پیر و جوون چطوری بگم؟ وطنم ایران. زنده باد ایران و ایرانی
مرحبا سایین دیلداش یاشا چوک گوزل و ماراخلی قلمین وار منه ده باش وور یاشا سویندیم کی سنین وبینی گوردوم چوک چوک گوزل